... چند نفر از يهوديان پزشك درباري شدند، و يكي از آنان به وزارت بزرگترين خليفة مسلمانان قرطبه نايل آمد. حسداي بن شپروط (915 – 970) در دربار عبدالرحمان سوم همان مقامي را يافت كه خواجه نظامالملك در قرن بعد پيش ملكشاه سلجوقي پيدا كرد. حسداي در دامان خانوادة ثروتمند و تربيت يافتة ابن عزرا به دنيا آمد. پدرش به تدريس زبانهاي عبري، عربي، و لاتيني روزگار ميگذرانيد. حسداي در قرطبه به تحصيل پزشكي و ساير علوم طبيعي پرداخت، بيماريهاي خليفه را مداوا كرد، در مسائل سياسي صاحب چنان مهارت و رأي استواري شد كه ظاهراً در بيست و پنج سالگي او را به خدمات سياسي منصوب كردند. گذشته از آن، مسئوليتهاي خطير روزافزوني دربارة رتق و فتق امور مالي و بازرگاني به وي تفويض شد. وي هيچ عنوان رسمي نداشت، زيرا خليفه مايل نبود رسماً با اعطاي مقام وزارت به شخص وي دشمني مردم را برانگيزد؛ لكن حسداي در انجام وظايف عديدة خويش چنان حسن تدبير نشان مي داد كه دوستي اعراب و يهوديان و مسيحيان را به يكسان جلب ميكرد. وي مشوق فراگرفتن علوم و ادبيات بود، براي دانش پژوهان هزينة تحصيلي و كتاب مقرر كرد، و جماعتي از شاعران و دانشمندان و فلاسفه را به دور خويش گردآورد. هنگامي كه وي از دنيا رفت، مسلمانان در تجليل نامش بر يهوديان پيشدستي جستند.در ساير مراكز اسپانياي مسلمان نيز رجالي نظير حسداي پيدا شدند كه شايد به اهميت وي نميرسيدند. در اشبيليه (سويل) المعتمد منجم و محقق يهودي، اسحاق بن باروخ، را به دربار خويش دعوت كرد و به وي عنوان امير عطا فرمود و او را ربن اعظم كلية يهوديان آن شهر كرد. در غرناطه، شموئيل هالوي بن نقدلا از لحاظ قدرت و خرد به پاي حسداي بن شپروط رسيد، و از نظر دانش بمراتب از وي برتر شد. اين دانشمند يهودي، كه در شهر قرطبه به دنيا آمد (993) و همانجا پرورش يافت، تحقيق دربارة تلمود را با ادبيات عرب توأم ساخت؛ در عين حال از راه فروش ادويه روزگار ميگذرانيد. هنگامي كه قرطبه به دست بربرها افتاد، وي به شهر مالاگا نقل مكان كرد و در آنجا، از راه نوشتن دادخواست براي كساني كه به حضور ملك حبوس امير غرناطه به دادخواهي ميرفتند، بر درآمد ناچيز خويش ميافزود. وزير ملك، كه از خط و انشاي اين دادخواستها در شگفت شده بود، پيش شموئيل رفت و او را با خود به غرناطه آورد و دبير ديوان خويش در الحمراء كرد. ديري نگذشته بود كه شموئيل مشاور وي شد، تا جايي كه وزير ملك ميگفت: «وقتي شموئيل دربارة امري نظر ميداد، انگار كه صداي خداوند به گوش ميرسيد.» در سال 1027 كه وزير درگذشت، بنا به وصيتش، شموئيل جانشين او گرديد ـ و شموئيل تنها يهوديي بود كه در يك كشور اسلامي آشكارا نام و منصب وزارت داشت. اين امر در غرناطه بيشتر امكان پذير بود، زيرا در قرن يازدهم نيمي از نفوس آن شهر را يهوديان تشكيل ميدادند. ديري نگذشته بود كه اعراب اين حسن انتخاب را تحسين كردند، زيرا در دوران وزارت شموئيل، آن قلمرو كوچك، از لحاظ فرهنگي و سياسي و مالي در حال پيشرفت بود. خود وي عالمي محقق، شاعر، ستارهشناس، رياضيدان، و به هفت زبان مختلف آشنا بود؛ بيست رساله (بيشتر به زبان عبري) دربارة دستور زبان نگاشت و چندين مجموعة شعر و حكمت، مقدمهاي بر تلمود، و گلچيني از ادبيات عبري گردآورد. وي هر چه داشت با ديگر شاعران در طبق اخلاص نهاد و ابن جبرون شاعر و حكيم را از بدبختي رهانيد؛ هزينة طلاب جوان را فراهم ساخت و به جماعات يهودي سه قارة عالم مدد مالي رسانيد. در عين حال كه وزير ملك حبوس بود، سمت ربني يهوديان را نيز بر عهده داشت و دربارة تلمود درس ميگفت. يهوديان، به پاس اين همه خدمات، به او عنوان نجيد يا امير اسرائيليان داده بودند. هنگامي كه شموئيل درگذشت (1055)، فرزندش يوسف بن نقدلا را به جانشيني وي به وزارت ملك و امارت امت يهود برگزيدند.قرون دهم، يازدهم، و دوازدهم عصر طلايي يهوديت اسپانيايي و همچنين فرخندهترين و پرثمرترين دوران تاريخ يهوديان قرون وسطي محسوب ميشود.

 

از آدرس:  http://lib.almustafaou.com/books/1115/index.asp?sh=473