درباره روانشاد استاد دکتر نورالله کسایی از سایت تبیان
هنگامي كه در نيمروز شنبه 28 آبان ماه امسال، پدر فرهيخته و فرزنهام در برابر ديدگانم جان به جان آفرين سپرد، دريافتم كه بهترين ياور و پشتيبان و استاد زندگيم را نابهنگام از دست دادهام. رفتنش براي من و همه بازماندگان سنگين و ناباورانه بود و همچنان به دشواري ميتوانم آن را باور كنم. وي به حرفهاش كه تدريس و تحقيق و مطالعه و تأليف بود از صميم دل عشق ميورزيد، پس شگفت نبود كه هم در حال مطالعه و تأليف دعوت حق را لبيك گفت.
سردبير محترم مقالات و بررسيها از من خواستند تا چيزي در سوگ آن فقيد براي آن نشريه بنويسم و من شايسته آن ديدم كه شرح حال او را كه خود به قلم شيوا و استوارش نوشته و از خويش بر جاي نهاده، براي نشر در آن مجله تقديم كنم. بي ترديد انتشار اين خود نگاشته، از جهات گوناگون، براي خوانندگان از هر نوشتهاي مفيدتر و جذابتر خواهد بود.
كامران كسائي
1ـ) شرح حال و مشخصات عمومي
1-1-1 - نوراللّه كسائي
1-2-1 - تولد 1318 شهرضا
1-2-2 - دوران كودكي من با رويدادهاي شهريور 1320، جنگ بينالمللي دوم و اشغال ايران از سوي نيروهاي متفقين (انگليس، امريكا، اتحاد جماهير شوروي) تقارن داشت. زادگاه من شهرضا از شهرستانهاي استان دهم (اصفهان) در مسير راه شوسه تهران شيراز قرار داشت. رفت و آمد نيروهاي اشغالگر، جنگ سميرم (از بخشهاي تابعه آنروز شهرضا) و در گيري نيروهاي عشايري قشقايي و بوير احمدي متحد آنان با نيروهاي دولتي و بمب بارانهاي هوايي كه نخستين ديدار من از هواپيما در آسمان منظرهاي تماشايي و در عين حال ترسناك را در خاطره من به يادگار مينهاد از ياد ماندههاي آن دوره نا امنيها است.
من در خانداني زاده شدم كه از سوي پدر سيادت و از سوي مادر روحانيت را به ارث ميبردم. نياكان پدري من از فرزندان حاج ميرزا زكّي بحريني از روزگار صفويه در حوزه قمشه (شهرضا كنوني) رياست سادات را كه در آن روزگار پايگاهي بزرگ مينمود بر عهده داشتند و به «رئيس السادات» ملقب بودند. در روزگار قاجاران و با ارادتي كه شاهان اين سلسله در حق سادات و خاندان رسالت و امامت داشتند، خاندان ما در خطّه اصفهان عموما و قمشه خصوصا از اعتبار معنوي خاصّي برخوردار بودند. پدر بزرگ مادري من مرحوم آقا شيخ مرتضي قمشهاي (متوفي 1301ش) از حكيمان و فقهيان برجسته اواخر عصر قاجار و شاگردان بواسطه حكيم شهير آقا محمد رضا قمشهاي در محضر فيلسوف معروف جهانگير خان قشقايي و آقا ميرزا نصراللّه حكيم قمشهاي بود كه در قمشه و اصفهان مجلس درس و بحث داشت و مشرب او بيشتر عرفاني و فلسفي بود.
پدرم (مرحوم حاج سيد اسداللّه كسائي) با اينكه در تغييرات متحد الشكلي آغاز دوره رضا شاهي از كسوت روحاني در آمده و بهره چنداني از سواد نداشت با امرار معاش از طريق كشاورزي در املاك موروثي و دامداري و گاهگاه بازرگاني و تجارت محدود از زندگي بالنسبه مرفّه و مقبوليت ممتاز اجتماعي برخوردار بود.
1-2-3 - نخستين مراحل آموزشي من از دبستان شروع شد. با تغيير برنامههاي آموزشي در عصر پهلوي اول دوره ابتدايي در دبستان دوره متوسطه در دبيرستان، دوره عالي در دانشگاه دنبال ميشد. با اينكه تعدادي از مكتب خانهها و مدارس قديم شيوههاي آموزش سنتي را دنبال ميكردند. فراگيري قرآن و حساب سنتي (سياق) و تعليم خطّ كه بيشتر در مكتب خانههاي قديم صورت ميگرفت از تحصيلات فوق برنامه من در اين نهادها بود. در آن زمان من به عنوان دانش آموز ابتدايي چون ديگر دانش آموزان دبستاني ملزم به استفاده از لباس و پوشش يكنواخت مخصوص به دانشآموزان بودم و در قبال بينظميهاي مكتب خانههاي عمومي كه با شهريه خصوصي اداره ميشد و چوب و فلك از لوازم ضروري آن بود دبستان با بهرهگيري از شيوهاي نوين آموزشي از روشهاي علمي و تنوع رشتههاي درسي (چون ورزش، نقاشي، كاردستي، موسيقي و...) نماينده فرهنگ پيشرفته زمان خود بود.
مدارس جديد كه از سال 1315 ق در روزگار مظفرالدين شاه قاجار (1313 - 1324ق) با تأسيس انجمن معارف در تهران و بنياد مدارس كه مرحوم ميرزا حسن رشديه مبتكر آن بود (= رشديه) به تدريج پس از انقلاب مشروطيت (= 1324ق) آهنگ رشد كرد و در سراسر ايران در مراكز استانها و شهرستان نمونههايي از آن درمقابل نهادهاي آموزشي سنتي تأسيس شد و از 1300 خورشيدي به صورت فرا گير درآمد.
با اينهمه نظر به اينكه آموزگاران اين دبستانها به سبب محدود بودن دامنه دانشراهاي مقدماتي (مخصوص تربيت آموزگار) از شيوههاي نوين آموزشي بهره چنداني نداشتند هنوز كاستيها در اين نهادهاي آموزشي به چشم ميخورد.
1-2-4 - زندگي ساده و بيپيرايه در سايه پدر و مادري مهربان و روزي روا و مشروعي كه از طريق كشاورزي و دامداري ميرسيد. بركت زيستن در خانهاي باغ گونه و بزرگ با ميوههاي انار و انگور و انواع سر درختيها هواي پاك و چشم انداز زيبا، بازهايهاي پسين گاه در بازگشت از مدرسه از جمله خاطراتي است كه هنوز اوقات بازنگري به آنها را خوش ميدارم.
1-3- دوران تحصيل و حرفه آموزي
1-3-1 - تحصيلات ابتدايي من از سال 1324 در 6 سالگي آغاز شد. از برنامههاي درسي و شيوههاي آموزشي پيش از اين سخن گفتم. وضع تحصيلي من مطلوب و در حد ممتاز بود. خاصّه اينكه با توجه و سفارش پدرم برادر 5 سال بزرگتر از من كه در آغاز ورودم به دبستان دوره تحصيلات ابتدايي را پشت سر ميگذاشت و در دوره اول و دوم متوسطه از دانش آموزان برجسته زمان خود بود، همواره به كار درس و بحث من نظارت و رسيدگي داشت.
1-3-2 - بزرگترين خاطره، جابجايي از مدرسهاي به مدرسه ديگر بود كه با خانه ما فاصله كمتر داشت و من دراين دبستان جديد التأسيس مجال مناسبتري براي بروز استعداد و شخصيت ذاتي خود يافتم. مدرسهاي كه چهارساله اول ابتدايي را در آن گذرانيدم، دبستان حكيم صهبا نام داشت، اين حكيم صهبا در انتساب به آقا محمد رضا (به لهجه قمشهاي آممرضا) نامگذاري شده بود كه شعر نيكو ميسرود و صهبا تخلص داشته است. و من پيش از اين ياد خيري از اين حكيم جامع الاطراف داشتم. مدرسه جديد كه سال 5 و 6 ابتدايي را در آن گذرانيدم دبستان حكيم اسداللّه، نام داشت. اين حكيم اسداللّه، همان شيخ اسداللّه قمشهاي يكي ديگر از فلاسفه و بزرگان علمي شهر ما بود كه در جواني در قمشه و اصفهان تعلم و تعليم داشت و بسيار زود هنگام در گذشت.
1-3-3 - تنها شخصيت اثر گذار در زندگي من در اين مرحله سني همان پدرم بود كه صداقت، راستي، نيكانديشي و كسب روزي از راه حلال و نيز خدمت به خلق را از او آموختم.
1-3-4 - تحصيلات ابتدايي و دوره اول متوسطه من در زادگاهم شهرضا بود، گفتني است كه نام قبلي آن قمشه بود كه در سال 1305 خورشيدي به دستور دولت وقت به شهرضا تغيير يافت. اين سالها همه به تحصيل سپري گشت. و در آن زمان در سهماهه تعطيلات تابستاني مثل آنچه امروز معمول است. سرگرميهاي فوق برنامهاي براي دانشآموزان تدارك نميديدند. سرگرمي من رفتن به باغ و مزرعهاي بود كه در نزديكي خانه ما بود و من بالطبع و بر اساس علاقهاي كه به كار كشاورزي داشتم در كاشت، نگهداشت و برداشت محصول به پدر و دو سه كشاورزي كه در اختيار داشتيم در حدّ توان مشاركت ميكردم و نكتهها فرا ميگرفتم.
1-3-5 - غير از آنچه يادآور شدم ورزش از ديگر سرگرميهاي من بود، برخورداري از زندگي در خانهاي وسيع كه مجال جست و خيز داشت و نيز تغذيه سالم از بركت وجود گاو و گوسفند كه همواره تازهترين لبنيات را در اختيار داشتيم مرا از چنان نيروي جسمي و روحي و اندامي قوي و نيرومند برخوردار ساخته بود كه غالبا در ورزشهاي دوو ميداني خصوصا پرش و نيز بسكتبال (كه هنوز كارت سرپرستي تيم خود را به يادگار نگهداشتهام) از جمله سرگرميهاي من در كنار تحصيل بود.
1-3-6 - هم دورهايهاي من بيشتر پس از تحصيلات متوسطه جذب بازار كار يا استخدام در آموزش و پرورش شدند و اندكي از آنان به تحصيلات عالي راه يافتند كه به دبيري، مهندسي، پزشكي پرداختند.
1-4 - دوران ميانسالي
1-4-1- در سال 1349 در 31 سالگي با دختري به نام هما قاهري ازدواج كردم. او كه برخاسته از خانداني كهن و نژاده در زادگاهم شهرضا بود بسبب مشاغل اداري پدرش دوران پيش از ازدواج را در شهرهاي اصفهان و شيراز و تهران گذرانيده بود. پس از ازدواج 20 سالي را به آموزگاري در تهران گذرانيد و بازنشسته شد محصول اين زندگي زناشويي دو فرزند پسر و دختر است. پسرم كامران كسايي متولد 1350 ش پس از رويكرد موفقيت آميزي كه به رشتههاي ادبي يافت، اكنون در حال گذرانيدن پاياننامه خود در دوره دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است كه همزمان علاوه بر تدريس در چندين مركز دانشگاهي به كار ترجمه در زبان انگليسي و فرانسه، نيز تأليف مقالات تحقيقي اشتغال دارد. كامران كه نخستين سال زندگي زناشويي خود را ميگذراند اكنون جداي از ما و مستقل روزگار ميگذراند.
دخترم پرنيان كسايي متولد 1356ش فارغ التحصيل سال 1378 كارشناسي در رشته مهندسي پزشكي است كه با تسلط بر زبان انگليسي و كامپيوتر در سازمان پژوهشهاي علمي صنعتي به تحقيق در رشته خود اشتغال دارد. اين دو فرزند من كه نمونههاي بارز اصالت و نجابت، آزادگي و راستي و درستي در وجودشان آشكار است عاليترين هديهاي است كه خداي بزرگ در قبال بيش از چهل سال خدمات صادقانه آموزشي و پژوهشي و پرورش شاگرداني كارآمد به من ارزاني داشته و من همواره اين نعمت خداداد را سپاسدار و شكرگزارم.
1-4-2 - خدمات اين دوره از زندگي من با آموزگاري، دبيري، تصّدي اداره بخشي از آموزش و پرورش، استادياري، معاونت دانشجويي، آغاز شده و تا ارتقاء به مرتبه استادي و مديريت گروه آموزشي تاريخ و تمدن ملل اسلامي در دانشگاه تهران، دانشكده الهيات و معارف اسلامي استمرار دارد.
1-4-3 - تدريس يكي دو جلسه در چهار روز هفته در مقاطع كارشناسي ارشد و دكتري، كه رسيدگي به راهنمايي پاياننامههاي تحصيلي در همين مقاطع، تأليف مقالات تحقيقي و يا ترجمه در رشته تخصصي (فرهنگ و تمدن) و گاه نوشتن مقالاتي انتقادي كه در مجلات يا روزنامههاي كثيرالانتشار درج ميشود. پايان هفته را معمولاً به تفريح و غالبا در بيرون از شهر به كوهنوردي ميپردازم.
1-4-4 - يكبار تصادف در سفر زميني، مدتي ابتلا به بيماري ديسك كمر، يكبار به آستانه مرگ رفتن در اثر حساسيت به يكنوع آمپول، و بيم و اميدها كه در هنگامه انقلاب سال 1357 بر من وارد شد و نيز ازدواج و خاطرات شيرين پدر شدن از مهمترين رويدادهاي زندگي من در اين دوره بوده است.
2ـ استادان
2-1 آموزگاران، دبيران دبيرستان من در اين دوره و در اوضاع و احوال مكاني كه در آن زيسته و رشد يافتهام به سبب عدم برخورداري از تخصص و معلومات لازم در رشته خود چندان در خور اعتنا نبودهاند.
2-2 استادان و مربيان دوران جواني
2-2-1 - استاد مرحوم سيد احمد خراساني در دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه اصفهان، استاد دكتر محمد محمدي ملايري، استادان مرحوم بديع الزماني كردستاني (عبدالحميد) و دكتر امير حسن يزدگردي، بر من حق حيات داشته و به عنوان پدري روحاني همواره خدمات انساني، علمي و معنوي آنان را ارج مينهم.
خاصه روانشاد استاد عبدالحميد بديع الزماني كردستاني كه آيتي بود كم نظير در هوش و نبوغ و آزادگي و پارسايي و وارستگي و صداقت در گفتار و كردار كه گذشته از دانشكده تا زنده بود بيشتر اوقات را معتكف آستانش بودم.
و آقاي دكتر محمد محمدي ملايري كه روزگارش مستدام باد، فرزانه استادي كه در فكر، بكر و ايجاد انگيزه و شيوههاي دقيق تدريس و تحقيق و جدي گرفتن مسؤوليت و نگاهداشت سهم بزرگ ايران در فرهنگ و تمدن جهان و دنياي اسلام همواره اسوهاي تمام نما از استادي اثر گذار در زندگي علمي و آموزشي من به يادگار مانده است.
استادان روانشاد، بديع الزمان فروزانفر، جلالالدين همايي و دكتر مهدي حائري يزدي از ديگر فرزانگاني بودهاند كه از زندگي علمي و آموزشي و آثار گرانقدرشان در حدّ توان بهرهها بردهام. از ديگر مربيان و استادان كه مشمول تربيت و عنايت آنان بودهام به اجتناب از اطاله كلام در ميگذرم اجرشان با خداي منان باد.
3ـ فعاليتهاي آموزشي، خلق آثار و تأليفات
3-1 - فعاليتهاي آموزشي
3-1-1 - تدريس در حوزه آموزش و پرورش شهرضا و تهران از 1337 تا 1353. انتقال به دانشگاه تهران به عنوان استاديار و تدريس در تاريخ زبان و ادبيات عربي، تاريخ اسلام. فرهنگ و تمدن ايران و اسلام، تاريخ نهادهاي علمي و آموزشي ايران و اسلام، در مراتب دانشياري و استادي، همكاري آموزشي و تدريس در مقاطع كارشناسي ارشد در دانشگاههاي شهيد بهشتي، تربيت مدرس، الزهراء و دانشگاه اصفهان و... .
3-2- خلق آثار
3-2-1 - بيشترين آثار تأليفي اينجانب در كتاب يا مقاله، پيرامون تاريخ آموزش و پرورش و نهادهاي علمي و آموزشي، فرهنگ و تمدن ايران و اسلام، جغرافياي تاريخي و زندگينامه و نقد و احوال و آثار رجال علمي است.
در مسائل مربوط به آموزش پرورش تحقيقات در پيشينه آموزش عالي در مراكز آموزش و علمي از ايران پيش از اسلام و ايران و اسلام از روزگاران گذشته تا امروز را شامل ميشود.
3-2-2 - اظهار نظرها در مورد تأليفات و ترجمههاي اينجانب بسيار و نوعا مثبت و ناشي از تأييد است. شماري از اين آثار كه در ذيل به آنها اشاره خواهد شد از جمله منابع اصيل و دست اول و منابع اصلي تدريس در رشتههاي تخصصي ميباشد. اين آثار كه غالبا از سوي مؤسسات معتبر انتشاراتي به چاپ رسيد تا كنون چندين نوبت انتشار يافته است.
3-3 - تأليفات
3-3-1 - مدارس نظاميه و تأثيرات علمي و اجتماعي آن: كه از 1358 تا كنون چندين بار از سوي انتشارات دانشگاه تهر ان و امير كبير تجديد چاپ شده است. اين كتاب نقل و نقدي است از تاريخ تأسيس و فعاليتهاي علمي آموزشي مدارس نظاميه و شيوههاي رايج در آن، گرايشهاي سياسي عقيدتي باني آن خواجه نظام الملك طوسي (د 485ق) وزير با اقتدار عصر سلجوقي و نيز روند فكري و رشد و ركود دانشها و نيز مجادلات مذهبي و فرقهاي در عصر سلجوقيان و از آنجا كه تأسيس مدارس نظاميه براي نخستين بار نه تنها در ايران و شرق اسلامي از سوي دولت آنهم به صورتي فراگير در قلمرو وسيع سلجوقيان در انحصار و اختصاص به شافعي مذهبان تأسيس گرديده، در تاريخ آموزش و پرورش جهان و خصوصا ايران جايگاهي ويژه و بيمانند داشته و اينهمه از انگيزههاي مؤلف در تأليف اين كتاب بوده است. اثرات سوء ناشي از تعصبات و يكسو نگري مذهبي باني و واقف اين مدارس در روزگار ما كه تكراري است از آن رويدادهاي تلخ ميتواند مطالعه آن هشياري باشد براي آنان كه تاريخ را درس عبرتي براي حال و آينده ميدانند. كتاب مدارس نظاميه با توجه به اينكه تنها كتاب تخصصي در اين زمينه است، در خارج از ايران جايگاه خاصي يافته و به بيشتر زبانها ترجمه شده است.
كارنامه دانشكده الهيات و معارف اسلامي: دانشگاه تهران (1357ش)؛ سرگذشتي است از تأسيس اين دانشكده در سال 1313 به عنوان يكي از 6 دانشكده دانشگاه تهران در بدو تأسيس همزمان با كارنامه علمي و روند آموزش و شخصيتهاي بزرگ علمي كه در شمار استادان و دانش آموختگان آن بودهاند.
تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي: اين كتاب كه از كتابهاي اصلي درسي در تاريخ آموزش و پرورش ميباشد گرچه ترجمهاي است از زبان عربي، اما گذشته از محتواي غني علمي آن، مقدمه و توضيحات مترجم در آغاز و انجام كتاب خود در حد كتابي است كه كاستيها مولف را در تاريخ آموزش و پرورش ايران و سرزمينهاي شرقي اسلام جبران ميكند. اين كتاب نيز ازسالي كه ترجمه شده تا كنون چندين بار از سوي انتشارات دانشگاه تهران تجديد چاپ شده است.
تاريخ بيمارستانها در اسلام: در سال 1371 كه به مناسبت برپايي كنگره تاريخ طب و يازدهمين سده در گذشت محمد بن زكرياي رازي پزشك نامور ايراني ترجمه شده با مقدمه و توضيحات مترجم اطلاعات مفيد و ارزندهاي از شيوههاي رايج درماني پزشكان و اداره بيمارستانها و نيز اخلاق پزشكي در دوره ممتدي از گذشته تاريخ را به خوانندگان عرضه ميدارد. انگيزه ترجمه اين كتاب آشنا ساختن پزشكان و دانشجويان رشته پزشكي با مركز طبي گنديشاپور، كهنترين دانشگاه جهان در خوزستان ايران است كه در روزگار ساسانيان تأسيس شده و در دوره اسلامي در انتقال پيشرفتهترين شيوههاي درماني و دانش پزشكي به فرهنگ و تمدن اسلامي منشأ خدمات گرانقدري گرديده است.
نقد و نظري بر آموزشها و نهادهاي آموزشي ايران از آغاز دوره اسلامي تا كنون: اين كتاب گزارشي است نقد گونه از سرگذشت آموزش و پرورش و جريانات سياسي و فكري اثر گذار بر روند علمي جامعه ايراني كه براي بخش بررسي موانع توسعه در ايران وابسته به سازمان برنامه و بودجه تأليف گرديده و در آن از چگونگي موانع آموزشي سخن رفته است.
ذكر اخبار اصفهان: از حافظ ابونعيم اصفهاني از بزرگان علمي روزگار آل بويه در اصفهان (336-430ق). كتابي است كهن در دو مجلد در جغرافياي تاريخي و فضايل اصفهان و رجال حديثي كه از اين شهر برخاسته يا در آن فعاليت علمي داشتهاند. ترجمه اين كتاب با مقدمهاي مفضل درباره اصفهانِ روزگار آل بويه در سال 1377 توسط انتشارات سروش چاپ و منتشر شده است. كتاب با توجه به گزارشهاي مربوط به اصفهان در روزگار باستان و نيز دوره اسلامي از جمله منابع كهن و معتبري است كه نخستين بار از سوي يكي از شرق شناسان، به نام «سوون دِ درينگ» تصحيح و منتشر شده بود.
منتخب النصوص التاريخيية والجغرافيه: اين كتاب براي درس متون جغرافيايي و تاريخي به زبان عربي به سفارش انتشارات سمت (مركز انتشار كتب دانشگاهي در رشتههاي علوم انساني) به صورت گردآوري، تأليف و توضيح تهيه و در سال 1377 انتشار يافته است.
مدخلي بر تاريخ آموزش و پرورش ايران از آغاز دوره اسلامي تا تأسيس دارالفنون: مجلد اول از 5 مجلد فرهنگ نهادهاي علمي آموزشي ايران است كه به عنوان طرحي تحقيقاتي در معاونت پژوهشي دانشگاه تهران به تصويب رسيده و مراحل اجرايي و تأليف آن كه به حدود يكهزار صفحه بالغ ميگردد حدود هشتاد در صد تهيه و تايپ و براي چاپ آماده گرديده. اين طرح 5 مجلدي بخصوص مجلد اول (در دست چاپ) مهمترين اثر علمي و تحقيقاتي است كه اولين بار در ايران با اين عنوان انتشار مييابد.
تأليف حدود دويست مقاله تحقيقي در زمينههاي تاريخ اسلام و ايران، تاريخ آموزش و پرورش در ايران و اسلام، فرهنگ و تمدن ايران در اسلام، جغرافياي تاريخي و مقالات انتقادي در مسائل آموزشي، دانشگاهي، سياسي، اجتماعي كه در مجلات معتبر علمي دانشگاهي و روزنامههاي كثيرالانتشار درج شده است.
3-3-3 - نظر به استقبال جامعه علمي و دانشگاهي از اين آثار كه بارها در نشريات كتابشناسي و ستونهاي نقد و نظر در مجلات علمي به چاپ رسيده، از آنجا كه به نگارنده اين زندگينامه مربوط ميشود از پرداختن به آن در ميگذرم.
4ـ شاگردان
4-1 - نگارنده با توجه به پيشينه بيش از چهار دهه آموزش و پژوهش مفتخر است كه در خدمت به جامعه مسؤوليت خطير تعليم هزاران دانشآموز و دانشجويي را بر عهده داشته كه بسياري از آنان هم اكنون بيشتر در سراسر ايران بزرگ و شماري از آنان در بيرون از ايران مصدر خدمات و منشأ آثار ارزنده در رشتههاي مختلف علمي ميباشند و با توجه به كثرت آنان از ذكر نام و نشانشان خودداري ميكنم.
5ـ آراء و عقايد
5-1 - در زمينههاي علمي و ادبي نگرش و گرايش من به پيشينه پرافتخار ايران است و ايرانيان كه در دورههايي از تاريخ پيش از اسلام و در دوره اسلامي آنگاه كه سررشته كار در دست فرمانروايان و وزيران فرزانه ايراني بوده و خرد گرايان به سرنوشت مردم دخالت داشتهاند فرهنگ و تمدن را مجالي براي شكوفايي و رشد و بالندگي بوده است.
5-2 - اين رويه كه در شيوههاي آموزشي و نيز آثار تحقيقي من نمودار بوده و هست، زمينههاي مناسبي در بين شاگردانم به وجود آورده است.
6ـ عرضه آثار
7ـ تصاوير
چند نمونه در صورت امكان تقديم خواهد شد.
گزارش فهرست وار فعاليتهاي علمي پژوهشي
الف. تأليف:
1- كارنامه دانشكده الهيات و معارف اسلامي. انتشارات دانشگاه تهران 1357ش در 393 صفحه.
2- مدارس نظاميه و تاثيرات علمي و اجتماعي آن انتشارات دانشگاه تهران، 1358ش، انتشارات امير كبير1363 و 1374ش در 368 صفحه.
3- نقد و نظري بر تاريخ آموزش و پرورش ايران ، سازمان برنامه و بودجه، مؤسسه عالي پژوهش در برنامهريزي و توسعه 1372ش، در 174 صفحه.
4ـ منتخب النصوص التاريخيه و الجغرافية، انتشارات سمت 1377ش در 230 صفحه.
ب . ترجمه:
1- تاريخ دانشگاههاي بزرگ اسلامي، انتشارات يزدان 1364ش، انتشارات دانشگاه تهران 1372 و 1377ش در370 صفحه (62 صفحه مقدمه و توضيحات مترجم) مؤلف استاد عبدالرحيم غنيمه مغربي
2- تاريخ بيمارستانها در اسلام، مؤسسه توسعه دانش و پژوهش در ايران، چاپخانه شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1371ش، كنگره بينالمللي تاريخ پزشكي در اسلام و ايران، به مناسبت آغاز دوازدهمين قرن وفات محمدبن زكرياي رازي در 230 صفحه (مقدمه و توضيحات مترجم، 19 صفحه) مؤلف دكتراحمد عيسيبك مصري.
3- ذكر اخبار اصفهان، انتشارات سروش، 1377ش، دو مجلد در يك مجموعه در 836 صفحه 28 سطري (مقدمه مترجم، 110 صفحه) مؤلف حافظ ابونعيم اصفهاني.
ج . طرح تحقيقي:
طرح تأليف فرهنگ مراكز علمي، آموزشي ايران (مجلد اوّل: مدخلي بر تاريخ 133
آموزش و پرورش ايران از آغاز دوره اسلامي تأسيس دارالفنون)، محّل اجراي طرح، معاونت پژوهشي دانشگاه تهران، تايپ و تدوين شدهاست.
حدود 900 صفحه در دست تأليف براي تحويل تا پايان اسفند 1379 حدود 1100 صفحه.
د . مقالات:
1- تحقيق در زندگي علمي و نقد آثار مرزوقي اصفهاني، مقالات و بررسيها، نشريه گروه تحقيقاتي دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران. دفتر 32 - 33 سال 1358ش، ص 169-186.
2- مدرس مرد دين و سياست، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، مندرج در كتب فارسي سال چهارم دبيرستان از سال 1358ش به بعد.
3- بررسي در زندگي، تحصيلات، خدمات ديواني عبدالحميد كاتب و نقد نامههاي بازمانده از او در مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران،ش 101- 104 سال 25، پائيز1362، تحت عنوان به ياد خوزستان، ص 125- 152.
4- تحقيق در منابع علوم بلاغت، مقالات و بررسيها دفتر 41- 42 سال 1365 ص 115- 142.
5- نخستين خطبة فتح قدس در حضور صلاح الدين ايوبّي، مجله دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران، ش 105- 108 سال 25، پائيز 1367ص 62- 84.
6- از نظاميه تامستنصريه، مقالات و بررسيها دفتر 47- 48 سال 1368ص 95- 119.
7- آداب و آموزش پزشكي در ايران اسلامي، مقالات و بررسيها، دفتر 49- 50 سال 1369- 95- 118.
8- عوامل پيشرفت و انحطاط علوم پزشكي در جوامع اسلامي، مجموعه مقالات سمينار ديدگاههاي اسلامي در پزشكي، فروردين 1371 ص 277- 289.
9- امنيت فكري و استقلال مالي، دو عامل مؤثر در پيشرفت و گسترش دانشها، فصلنامه سياست علمي پژوهشي، سال اول، پائيز و زمستان سال 1370 ص 47- 54.
10- نقد و نظري بر آموزشهاي معاصر، روزنامه اطلاعات شهريور 1372 در سه شماره مسلسل.
11- سهم ديرينه مرو در شكوفايي فرهنگ و تمدن اسلامي، كيهان فرهنگي سال نهم، ديماه 1371ش 92 ص 39- 42 و تكرار چاپ در چندين روزنامه عصر تهران.
12- سده سوم هجري آغاز رشد و بالندگي علوم و فنون در جهان اسلام، مجموعه مقالات كنگره بينالمللي پيشبرد علم و تكنولوژي در جهان اسلام ارديبهشت 1372، انتشارات دانشگاه تهران، ص 119- 122 (خلاصه مقاله كتاب ماه (تحت عنوان اسلام و بالندگي فرهنگ و تمدن) كتاب ماه، ويژهنامه 25 اسفند 1377. گفتگوي تمدنها ص 14- 16 و چندين روزنامه عصر تهران و كيهان فرهنگي اسفند 72ص 23- 26.
13- عوامل مؤثر در سراشيبي فرهنگ و تمدن اسلامي، مجموعه مقالات كنفرانس بينالمللي فرهنگ و تمدن اسلامي، مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگي مهر 1372، ص 43-53 و چندين روزنامه عصر تهران و كيهان فرهنگي و...
14- عضدالدوله ديلمي وبيمارستان عضدي بغداد، مجموعه مقالات كنگره بينالمللي تاريخ پزشكي در ايران و اسلام، جلد اول، ص 397- 415 سال 1373. انتشارات مؤسسه توسعه دانش و پژوهش ايران.
15- دكتر طاهري عراقي و گروه اديان و عرفان دانشكده الهيات و معارف اسلامي، مجله تحقيقات اسلامي، نشريه بنياد دائرةالمعارف اسلامي ياد نامه دكتر احمد طاهري عراقي سال ششم، ش 1- 2 سال 1370ص 39- 49.
16- ابن حبّان بستي، تحصيلات، سفرها، آثار علمي و تحقيقات اسلامي، نشريه بنياد دائرةالمعارف اسلامي، سال دهم ش 1-2 سال 1374، يادنامه دكتر عباس زرياب خويي، ص 57- 69.
17- پيشينه مشاركت ايرانيان در ايجاد و اداره نهادهاي آموزشي، ميراث جاويدان (وقف) فصلنامه فرهنگي، تحقيقي و...ص 4، ش 1، بهار 1375 شماره مسلسل 13، ص 124- 134.
18- فرائدالفوائد در ميزان نقد، مسجد، دو ماهانه ديني، فرهنگي، اجتماعي، ص4،ش 23 آذرودي 1374ص 92-96.
19- ترجمه مقدمه دكتر ابراهيم دسوقي شتا بر كتاب «ابر زمانه وابرزلف» از اسلامي ندوشن، انتشارات يزدان 1373ش ص 163 - 174.
20- آموزشها و نهادهاي آموزشي در روزگار فردوسي، مجموعه مقالات كنگره جهاني بزرگداشت فردوسي، انتشارات دانشگاه تهران 1374، ص 1079-1092، فصلنامه هستي، پائيز 74ص 75- 86.
21- نيشابور در عصر عطار، سايه در خورشيد، مجموعه مقالات كنگره جهاني بزرگذاشت عطار نيشابوري، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي 1375 ص 111-121.
22- هرات از طاهريان تا تيموريان، مقالات و بررسيها، نشريه دانشكده الهيات، ش60- 59 سال 1375، ص 85- 102.
23- سيد جمال الدين اسد آبادي و جامع الآزهرمصر، تاريخ و فرهنگ معاصر، س 5، ش 3-4 سال 1375، ص 55- 75.
24- سيد جمال الدين اسد آبادي، سفرها و رهآوردها
25- خوراك و پوشاك در آسياي ميانه، فرهنگ، فصلنامه علمي، پژوهشي، ويژه تاريخ، س 9 ش 3، مسلسل 19، سال 1375، ص 145-103.
History of civilizations of centraL Asia
VoLume Tv.UNesco 1998. Food and clothing in eastern Iran and central
Asia.381-387.
26- سرگذشت دانشمندان و مراكز دانش در حمله مغول، نامه پژوهش، سال اول س 4 بهار 1375 ص 289- 323.
27- اصفهان در روزگار آل بويه و سلجوقيان، نشريه علمي پژوهشي دانشكده ادبيات و علوم انساني، دانشگاه اصفهان ش 9 بهار 1376، ص 176- 204.
28- از جنديشاپور تا دانشگاه تهران (در دفاع از دانشگاه و دانشگاهيان)، روزنامه اطلاعات چهارشنبه 7 آبان 1376.
29- گزارش ياقوت حموي از كتابخانههاي مرو، ارج نامه ايرج (يادنامه ايرج افشار) انتشارات طوس، تهران 1377ج 2 ص 415- 425.
30- جمالالدين اصفهاني وزير نيكوكار عصر سلجوقي، ميراث جاويدان، 1376ش 19- 20ص 56- 64.
31- مدارس قديم تهران در عصر قاجار، نامه فرهنگ سال 8ش 2 مسلسل 30، تابستان 1377ص 114- 140.
32- ترجمه و تأثير آن در تجلّي فرهنگ و تهران اسلامي، آئينه پژوهش، س 9 ش 5 1377- ص 192- 214.
33- جغرافيادانان جهانگرد و نقش آنان دربالندگي فرهنگ و تمدن اسلامي، ايران شناخت، 1377، ص 192 214.
34- سيره سامانيان در بزرگداشت دانشمندان، نامه آل سامان، مجموعه مقالات مجمع علمي تمدن و تاريخ و فرهنگ سامانيان، وزارت ارشاد 1378ص 491 - 505 .
35- وقف در خدمت نهادهاي علمي آموزشي، ميراث جاويدان، 1378ش 27ص 44- 50.
36- تحصيلات سعدي در بغداد و نظامية بغداد، سعدي نامه جلد دوم، انتشارات فارس شناسي، زمستان 1378.
37- تاريخچه آموزشها و نهادهاي آموزشي فلسفي در ايران و اسلام، تاريخ علم در اسلام و نقش دانشمندان ايراني، مركز مطالعات فرهنگي بينالمللي 1378ص 101- 157، روزنامه اطلاعات در 9 شماره مسلسل مرداد ماه 1379.
38- دانشگاه و مسائل رفاهي استاد و دانشجو، جامعه 23، 24، 26 خرداد 1377 در سه شماره مسلسل .
39- دانشكده الهيات عرصه مفاهمه يا منازعه (پاسخ انتقادي به مصاحبه آيت الله مصباح يزدي ) ايران، 18 آذر 1377.
40- استاد حسينعلي راشد و گروه فلسفه دانشكده الهيات، اطلاعات 23 دي 1377.
41- اختيارات رئيس جمهوري و انتظارات مردمي، صبح امروز 21 ارديبهشت 1378.
42- فرهنگ سازان و فرهنگ ستيزان (به انگيزه چهلمين روز در گذشت استاد دكتر زرين كوب) صبح امروز 11 آبان 1378.
43- اسماعيليه از دعوت تا خشونت، صبح امروز شنبه و يكشنبه 2 و 3 بهمن 1378.
44- نگرشي تاريخي بر رفتار ايرانيان در كثرت گرائي ديني و مذهبي (مقاله ارائه شده در كنفرانس اسلام و مسيحيت ايتاليا، واتيكان، فوريه 2000 ميلادي، اطلاعات 18- 19 اسفند 78.
45- اين عاشورا را عاشورايي دگربايد. صبح امروز 25 فروردين 13792.
ه·· . حدود 70 مقاله مفصل، متوسط و كوتاه كه نيمي از آن در دائرةالمعارف بزرگ اسلامي (ج 1- 9) و بنياد دائرء المعارف اسلامي (ج 1- 4) به چاپ رسيده و بقيه زير چاپ است.
و . 7 مقاله مفصل در تاريخ آموزش و پرورش ايران، آماده چاپ در مركز مطالعات فرهنگي و بينالمللي، دائرةالمعارف ترك، تاريخ زندگي پيامبر (آموزش و پرورش در عصر رسول اللّه)، آداب، آئين آموزشهاي رايج در خطه كرمان از آغاز دوره اسلامي تا حمله مغول، بندر باستاني سيراف و دولتخانه كيش، نخستين درس استاد در نظاميه بغداد، قلمرو سامانيان خاستگاه نخستين مدارس در جهان اسلام.
ز . عضويت علمي و تحقيقاتي، در بنياد دائرة المعارف بزرگ اسلامي، سازمان علمي فرهنگي يونسكو، سازمان انتشارات كتب علوم انساني و دانشگاهي (سمت )... .
ح . شركت در بيش از 40 سمينار، كنگره و همايش علمي بينالمللي داخلي با ايراد مقاله و سخنراني .
ط . شركت در كنگرههاي بين المللي خارجي در كشورهاي مصر، سوريه، لبنان، تاجيكستان و ايتاليا، به ترتيب در تيرماه 1377، شهريورماه 1378، بهمن 1378، مهرماه 79، با ايراد سخنراني و ارائه مقاله كه قبلاً گزارش شده و مدارك آن در معاونت پژوهشي موجود است .
*. فرزند برومند و شايسته شادروان استاد كسائي، دانشجوي دكتري دنشگاه تهران در رشته ادبيات فارسي، كه علاوه بر تحصيل، در چند دانشكده و مؤسسه آموزشي و پژوهشي به تدريس ادبيات فارسي و تحقيق و تأليف اشتغال دارند.
1. مقالات مندرج در روزنامهها گزارشهايي است علمي و تحقيقي در زمينه تاريخ نهادهاي علمي آموزشي و در باب اثبات لزوم آزادي فكري و استقلال شغلي دانشگاهيان.